چالشهای نظام آموزش عالی و بیکاری دانش آموختگان دانشگاهی
 

چالشهای نظام آموزش عالی و بیکاری دانش آموختگان دانشگاهی

چهارشنبه، 04 دی 1398 | Article Rating

معاون آموزشی وزارت علوم در نشست روسای دانشگاه ها آماری تکان دهنده اعلام نمودند که از ابعاد مختلف می تواند مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد، در زیر ابتدا آمار مورد نظر مطرح وسپس تحلیل کوچکی در این خصوص ارائه خواهد شد:
“سالانه ۲۰ هزار فارغ التحصیل مقطع دکتری به جامعه تحویل داده می شود در صورتی که ۱۵ هزار نفر از آنها مازاد هستند"
در برخورد با این آمار تکان دهنده، در وهله اول می توان سیاست گذران آموزش عالی در گسترش بی رویه دانشگاه ها و رشته های دانشگاهی را مقصر اصلی این معضل دانست و برای حل آن نیز چشم امید به ایشان داشت. ولی واقعیت این است که حل ابن مشکل به راحتی امکان پذیر نبوده و نیازمند عزم جمعی است و در گذر زمان قابل حل خواهد بود. اما شاید راه حل ساده تری نیز وجود داشته باشد که خیلی به تصمیمات و سیاست های دولت نیز وابستگی نداشته باشد. راه حل ساده تر آن از خودمان شروع می شود و به تاسی از سهراب سپهری عزیز" چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید"
برای حل این مسئله باید نگاه خود را تغییر دهیم و دنباله روی صرف از ارزش هایی که بعضا در شرایط امروز نیاز به بازنگری دارند، ننماییم. به عنوان مثال در کشورهای توسعه یافته، امروزه تعداد داوطلب برای دوره هایی نظیر کارشناسی ارشد و دکترا به مراتب کمتر از دوره های آموزشی کوتاه مدتی است که به مخاطب مهارت می آموزد. زیرا فرد می داند با مدرک کارشناسی ارشد و یا دکترا بدون داشتن مهارت خاصی نمی تواند شغل پیدا کند به همین دلیل داوطلب حضور در دوره های مهارتی می شود تا آکادمیک. از طرفی برای کار فرمایان نیز داشتن مهارت مهم تر از مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا می باشد.
همان طور که اشاره کرده بودم یکی از راه حل های موثر برای حل معضل بیکاری که سال هاست در کشورهای توسعه یافته اجرا شده، این است که بجای رفتن به دانشگاه و تحصیل در رشته های دانشگاهی به سراغ مهارت آموزی از طریق حضور در دوره های حرفه ای برویم. پیاده سازی این مدل نیاز به هماهنگی وسیع در سطح کشور و مشارکت چندین وزارتخانه نظیر آموزش و پرورش، علوم، کار و ... دارد که به سادگی قابل حصول نمی باشد. راه میان بر که می تواند نقش یک کاتالیزور را ایفا کند و در زمان کوتاه تری این مشکل را حل نماید، این است که با طراحی دوره های مهارت محور و با تمرکز روی نو دانش آموختگان دانشگاهی، ایشان را برای ورود به بازار کار و یافتن شغل مناسب یاری نمود. این دقیقا همان راهی است که سازمان مدیریت صنعتی در پیش گرفته و امیدوار است با طراحی و اجرای دوره های آمادگی استخدام، گام کوچکی در توسعه اشتغال جوانان دانش آموخته این مرز و بوم بردارد.
نرخ بالای بیکاری دانش آموختگان دانشگاهی در کشور، متاثر از چندین عامل می باشد و برای حل این معضل نیازمند اتخاذ یک رویکرد سیستمی یکپارچه از سوی وزارتخانه های ذیربط می باشیم و همزمان نیاز به تحقق یک تحول فرهنگی در ارزش های جامعه داریم تا داشتن مهارت جایگزین مدرک دانشگاهی شود. هر چند در سطح دستگاه های اجرایی بکارگیری رویکرد یکپارچه برای حل معضل بیکاری این قشر از جامعه مشاهده نمی گردد، اما وزارت علوم به عنوان یکی از بازیگران اصلی در این مسئله، نقش جدیدی برای خود در این راستا تعریف نموده است. این نقش در قالب طرح زیر تبیین شده است: "طرح جامع مهارت افزایی و اشتغال زایی دانش آموختگان".
اگر بخواهیم طرح جامع مهارت افزایی و اشتغال زایی دانش آموختگان که توسط وزارت علوم برای دانشجویان دوره کارشناسی تدوین شده است را مورد نقد و بررسی قرار دهیم: نقاط قوت این طرح عبارتند از:


اول- عملی کردن دروس کاربردی رشته های تحصیلی در کلیه دانشگاه های کشور: 

این امر انصافا کار بسیار ارزشمند و بزرگی است و می تواند کاملا موثر در ارتقا مهارت های تخصصی دانش آموختگان مقطع کارشناسی دانشگاه های کشور باشد. تنها دغدغه در این خصوص زمان لازم برای اجرایی کردن آن می باشد. طراحی دروس کاربردی برای کلیه رشته های دانشگاهی در مقطع کارشناسی با توجه به گستردگی این رشته ها، کاری بس زمان بر است که نمی دانم افق زمانی که وزارت علوم برای عملی کردن این امر در نظر گرفته ، چقدر است؟ 


دوم- ارائه دروس اختیاری در دانشگاه ها با موضوعات مهارت های اجتماعی و اشتغال که در دو سطح مهارت های تخصصی پایه و مهارت های عمومی اجرا خواهد شد:

اینکه در قالب دروس اختیاری، مهارت های تخصصی و مهارت های عمومی به دانشجویان منتقل شود ایده کارسازی در ارتقا نرخ اشتغال دانش آموختگان دانشگاهی خواهد بود و گامی مثبت در حل معضل بیکاری این قشر از جامعه تلقی می شود.


سوم-کارورزی:

بخش دیگری از طرح جامع مهارت افزایی و اشتغال زایی دانش آموختگان که توسط وزارت علوم تدوین شده، کارورزی است به این معنی که کلیه دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه های کشور باید در طی دوره تحصیل در دوره کارشناسی به کارورزی روند تا از این رهگذر تجربه عملی کار کردن در محیط واقعی کسب و کار را بدست آورند. قطعا تجربه کارورزی در صورت اجرای صحیح آن می تواند در ارتقا مهارت های دانش آموختگان موثر باشد.


چهارم- رصد و پیگیری درصد اشتغال دانش آموختگان در سطح جامعه:

در این مرحله، وزارت علوم با در اختیار داشتن داده های درست و قابل اتکا در خصوص میزان اشتغال دانش آموختگان در سطح کشور می تواند تحلیل های دقیق در خصوص شرایط بازار کار کشور، تقاضای واقعی اشتغال به تفکیک هر رشته دانشگاهی و بازخوردهای کارشناسی در مورد محتوای هر رشته ارائه دهد. 
در پی بررسی دغدغه های مربوط به اجرای طرح جامع مهارت افزایی و اشتغال زایی دانش آموختگان هستیم که توسط وزارت علوم برای دانشجویان مقطع کارشناسی تدوین شده است. در روزگاری که نرخ بیکاری در کشور حدود دوازده درصد بوده و چهل درصد آن مربوط به دانش آموختگان دانشگاهی می باشد، تدوین چنین طرح هایی می تواند بارقه امیدی برای جوانان این مرز و بوم ایجاد نماید که بصورت اجمالی در پست قبلی به نقاط قوت آن پرداختیم. با این هدف که دغدغه هایی که در این پست به آنها اشاره می شود، مورد توجه متولیان امور قرار گرفته و به رفع آنها همت گمارند، به تشریح این دغدغه ها می پردازیم:
یک- در حال حاضر بالغ بر یک میلیون و دویست هزار نفر دانش آموخته دانشگاهی بیکار در کشور وجود دارد که قاعدتا اجرای طرح فوق کمکی به بر طرف کردن مشکل بیکاری ایشان نمی کند. بنابراین پیشنهاد می شود با انجام بازنگری بر روی طرح فوق، تدابیری اتخاذ نمود که بتوان مخاطبین این طرح را به دانش آموختگان فعلی نیز تعمیم داد.
دو- بخشی از طرح فوق، ناظر بر عملی کردن دروس کاربردی رشته های تحصیلی در کلیه دانشگاه های کشور می باشد، همانگونه که دیروز نیز اشاره گردید، محقق کردن چنین امری با توجه به تعداد زیاد رشته های کارشناسی در سطح دانشگاه های کشور، هم نیاز به زمان و هم نیاز به بودجه قابل توجهی خواهد داشت که در شرایط امروز کشور کاری بسیار دشوار است از طرف دیگر با گذشت زمان جهت اجرایی شدن موارد فوق، لحظه به لحظه به خیل بیکاران در قالب دانش آموختگان افزوده می شود.
در پست های آتی به ادامه تشریح دغدغه های ناشی از اجرای این طرح پرداخته و راه حل عملی نیز ارائه خواهیم کرد.
همراهان همیشگی سلام، در پست های قبلی به بررسی طرح جامع مهارت افزایی و اشتغال زایی دانش آموختگان که توسط وزارت علوم تدوین شده است، پرداختیم و نقاط قوت و هم چنین دغدغه های ناشی از اجرای این طرح را بیان کردیم. امروز آخرین و شاید جدی ترین دغدغه ناشی از اجرای این طرح را بررسی می کنیم:
یکی از دلایل بیکاری دانش آموختگان دانشگاهی در کشور این است که متاسفانه در طی زمان تحصیل در دانشگاه مهارت های مورد نیاز بازار کار به دانشجویان منتقل نشده است. قطعا بخشی از این نارسایی متوجه محتوای دروس دانشگاهی است که قرار است با انجام این طرح مورد بازنگری قرار گیرد اما حتما با من هم عقیده هستید که بخش دیگری از این نارسایی مربوط به اساتید دانشگاه می باشد که عمدتا در پی تدریس مطالب علمی و تئوری هستند و نه مهارت های مورد نیاز بازار کار.
قصد من از مطرح کردن مطلب فوق خدای نکرده جسارت به اساتید ارجمند کشور نمی باشد بلکه منظور زیر سوال بردن نظام موجود ارزیابی و ارتقا اساتید دانشگاهی می باشد. وقتی شاکله اصلی این نظام بر تعداد مقالات منتشرشده توسط ایشان و انجام تحقیقات علمی استوار می باشد، واضح است که از این نظام و این دانشگاه نباید انتظار انتقال مهارت به دانشجو را داشته باشیم. به گفته شیخ بهایی: از کوزه همان برون تراود که در اوست .
در کشورهای پیشرفته، بستری را فراهم می آورند که اساتید علاوه بر فعالیت های پژوهشی در معرض مسائل و مشکلات واقعی کسب و کار کشور قرار گیرند. به عنوان مثال ، فرصت مطالعاتی اساتید در ایران عمدتا صرف پژوهش های علمی و تدوین مقاله می گردد ولی دردانشگاه های مطرح دنیا، از فرصت های مطالعاتی برای حضور اساتید در شرکت ها و ساز مان ها استفاده می شود تا ایشان از نزدیک در معرض مسائل و مشکلات فضای کسب و کار قرار گیرند و هم چنین اشراف کامل به مهارت های مورد نیاز کسب و کار بدست آورند.
بنابراین اگر قرار باشد دروس مهارتی که در این طرح پیش بینی شده است توسط اساتید موجود تدریس شود،نمی توان به تحقق اهداف این طرح خیلی خوشبین بود
حال می خواهیم به صورت کوتاه از زاویه دیگر به این مسئله بپردازیم. 
متاسفانه سیاست غلط اتخاذ شده در زمینه توسعه کمی دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی در کشور به مشکل بیکاری جوانان دانش آموخته دانشگاهی دامن زده است. برای درک بهتر موضوع به آمار زیر توجه فرمایید:
کشور چین با جمعیتی حدود یک میلیارد و چهار صد میلیون نفر دارای دو هزارو چهار صدو هشتاد دانشگاه می باشد و ایران با حدود هشتاد میلیون نفر جمعیت ( حدود یک هفدهم جمعیت چین) دارای دو هزارو ششصد و چهل دانشگاه می باشد یعنی بیشتر از تعداد دانشگاه های چین.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
 

تصاویر
  • چالشهای نظام آموزش عالی و بیکاری دانش آموختگان دانشگاهی
ثبت امتیاز
اشتراک گذاری
نظر جدید

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: