مقدمه
تحقیقی جامع در ایالات متحده (2001) نشان داد که رابطه تنگاتنگی بین سبک مدیریت و اثربخشی سازمانهای بزرگ وجود دارد. محققان در این پژوهش دریافتند که مشاوران مدیریت با کمک به مدیران عالی در شناخت بهترین سبک مدیریت نقش مهمی را در توسعه عملکرد و بهبود بهرهوری در سازمانهای بزرگ بازی میکنند. این پژوهش همچنین نشان داد که مدیران در سازمانهای بزرگ میبایست نیازهای نیروی انسانی خود را به شکل دقیقی بشناسند و مشاوران مدیریت در ایفای این نقش با کمک به مدیران از طریق ارائه بهترین روشهای سنجش نیازهای نیروی انسانی، نقش مهمی را در کارآمدی سازمانهای بزرگ ایفا میکنند [1].
مدیران نقش مهمی را در توسعه یادگیری سازمانی ایفا میکنند و کارکنان سازمان را در جهت تحقق اهداف شرکت توانمند میسازند. مشاوران مدیریت از طریق ارائه راهکارها و خدمات مشاورهای میتوانند مدیران شرکتهای بزرگ را از این مهم آگاه سازند و آنها را در شکل دادن به یک سازمان کارآمدتر در پاسخگویی به تغییرات محیط کسبوکار کمک کنند. این مشاوران همچنین میتوانند با آموزش مدیران سازمانهای بزرگ، آنها را در توسعه یادگیری سازمانی و گسترش بیش از پیش جریان دانش در سطح کلان سازمان یاری کنند. سازمانهای بزرگ در محیط کسبوکار امروز نیازمند نیروی کار با انگیزش هستند که در مواجهه با تغییرات، تمامی توان فکری و فیزیکی خود را صرف کمک به اهداف سازمانی کنند. مشاوران مدیریت از طریق آموزش نیروی کار و ارائه خدمات مشاورهای به مدیران، سازمانها را در هدفگذاری اثربخش و توسعه انگیزش نیروی انسانی کمک میکنند.
مشاوران سازمانی همچنین با ارائه خدمات مشاورهای، مدیران را در توسعه اعتماد سازمانی توانمند میکنند، مدیران میتوانند تعهد نیروی انسانی خود را در جهت تحقق اهداف سازمانی بسیج کنند و با تفویض اثربخش قدرت تصمیمگیری، نیروی کار خود را در چشماندازهای بلندمدت سازمان سهیم سازند. از اینرو، دور از ذهن نیست، اگر دیکس (2013) استدلال میکند که ساختن یک سازمان اثربخش تنها در گرو مشاورانی بامهارت است که مدیران سازمان را از اهمیت یادگیری، اعتماد و تعهد نیروی انسانی به اهداف سازمانی آگاه سازند و با ارائه خدمات مشاورهای بهموقع سازمانهای بزرگ را در تحقق اهدافشان یاری سازند [3].
بیان مسئله
امروزه مدیران در سازمانهای بزرگ با بیش از صدها نیروی کار در پی پیادهسازی استراتژیهای جدید برای بهبود مزیت رقابتی هستند تا از این طریق به توسعه عملکرد در سطح کلان سازمان کمک کرده باشند و زمینهساز جذب سرمایههای جدید شوند. سازمانهای بزرگ در پی جذب و استخدام مشاورانی توانمند هستند تا ساختار، استراتژی و فرهنگ سازمان را متحول کنند و بسترساز توسعه نوآوری در سازمانها شوند. در چنین محیطی، مشاوران مدیریت میبایست با توسعه کارآمدترین برنامههای تغییر زمینه مشارکت کارکنان را در این برنامهها را فراهم سازند. این مشاوران با کمک به مدیران در توسعه ساختارهای ارگانیکتر میتوانند به توسعه ارتباطات درون سازمانی کمک کنند و انتقال قدرت تصمیمگیری را از سطوح بالاتر به تمامی سطوح سازمان تسهیل کنند و این خود منجر به انگیزش بیشتر نیروی انسانی در ایدهپردازی و بهبود کیفیت محصولات و خدمات خواهد شد.
این مقاله فرصتی را برای مدیران و رهبران عالی در صنایع مختلف فراهم میآورد که رویکرد جدیدی را در اتخاذ تصمیمات استراتژیک خود نسبت به منابع و عوامل درون سازمانی اتخاذ کنند و نشان میدهد که چگونه مشاوران مدیریت، عملکرد سازمانی را در شرکتها متأثر میکنند و این تأثیرات چگونه منجر به بهبود عملکرد در سطح کلان شرکتها خواهد شد.
این مقاله همچنین مبنایی است برای درک اهمیت و جایگاه فرهنگ، ساختار و استراتژی در شکل دادن به نقشی که مشاوران مدیریت در توسعه عملکرد سازمانی ایفا میکنند. با تکیه بر این نقش حیاتی، این مقاله به مدیران سازمانها نشان میدهد که اگرچه فرهنگ، ساختار و استراتژی اثربخش موتور محرکه رشد و تعالی شرکتها در محیط فرارقابتی امروز است، اما این تأثیر تنها در گرو مشاورانی است که میبایست به شکل کارآمدی در تمامی فرایندهای سازمانی به کار گرفته شوند و موجب جریان بیش از پیش دانش در سراسر شرکت شوند.
نقش مشاوران مدیریت در طراحی فرایند یادگیری اثربخش برای توسعه عملکرد مدیران
مدیران سازمان یادگیری را به عنوان ابزاری برای توسعه عملکرد سازمان و نیروی انسانی خود میبینند. اما سؤالی اساسی این است که آیا مشاوران مدیریت میتوانند یادگیری را به عاملی برای توسعه عملکرد خود مدیران تبدیل کنند و از طریق طراحی فرایند اثربخش یادگیری، مدیران سازمان را در خلق چشماندازهای بلندمدت و برنامههای استراتژیک توانمند سازند؟
در پاسخ به این سؤال میبایست به این نکته توجه کرد که ناکارآمدی مدیران در خلق چشماندازهای بلندمدت و برنامههای استراتژیک منجر به به ناکارآمدی نیروی انسانی شده و در نهایت سبب از دست رفتن سرمایهها و فرصتهای شرکت در پدید آوردن ارتباطات اثربخش درون و برون سازمانی خواهد شد و فرصتهای سرمایهگذاری را نصیب رقبای شرکت خواهد کرد. یادگیری تسهیلگر جریان دانش سازمانی است و این نگرش، نگرشی به مراتب استراتژیکتر و کاربردیتر از دیگر نگرشها است. تسهیل جریان دانش سازمانی منجر به توسعه نوآوری در شرکت شده که این می تواند مدیران را در شناسایی فرصتها و پاسخ به موقع به تغییرات محیطی توانمندتر سازد. مشاوران مدیریت از طریق طراحی یک فرایند اثربخش یادگیری، مدیران سازمان را در خلق چشماندازهای اثربخشتر یاری میکنند و از طریق سنجش و جمعآوری طیف گستردهتری از اطلاعات درون و برون سازمانی این چشماندازها را جامعتر و فراگیرتر خواهند کرد. مشاوران مدیریت همچنین با اجرای دورههای کاربردی و مرتبط برای نیروی انسانی مشغول به خدمت، به مدیران شرکتها در اجرای استراتژیهای سازمانی کمک شایانی خواهند کرد. فرایند یادگیری همچنین از طریق ارزیابی عملکرد دانش سازمانی و هماهنگ کردن متخصصان سازمان، سبب بهبود مداوم کیفیت محصولات و خدمات شده و مشاوران مدیریت با طراحی یک فرایند یادگیری مداوم، مدیران سازمان را در شناسایی و پاسخ بهموقع به سلیقههای در حال تغییر مشتریان بیش از هر زمانی آگاه می سازند.
در فرایند یادگیری، میبایست دانش سازمانی با شرکای تجاری شرکت به شکل مداومی تبادل شود تا از هماهنگی سازمان با شرکایش در تمامی سطوح سازمانی اطمینان حاصل شود. به اعتقاد بسیاری از مشاوران مدیریت فقدان توانمندیهای لازم، ظرفیتهای سازمانها را برای تبادل گستردهتر دانش با دیگر سازمانها محدود ساخته است. به اعتقاد بسیاری از مشاوران مدیریت، خدمات مشاورهای برای سازمانهای بزرگ میبایست متمرکز بر شکل دادن به یک گروه از متخصصان با تمامی گرایشها و تخصصهای مورد نیاز سازمان باشد تا از این طریق سازمانها بر ضعفهای موجود غلبه کنند. مشاوران مدیریت همچنین با تدارک و اجرای سمینارهای کاربردی و مرتبط با شرکای تجاری سازمانهای بزرگ، زمینه دستیابی به هماهنگی با شرکای تجاری را فراهم میسازند و از این طریق ایدهها و نظرات این شرکا را در چشمانداز بلندمدت و استراتژیک سازمان لحاظ میکنند [3].
نقش مشاوران مدیریت در توسعه یک استراتژی اثربخش برای سازمانها
محیط کسبوکار امروز به شکل فزایندهای در حال تغییر است و رقابت به یک هنجار در سازمانها تبدیل شده است. در این میان نوآوری بخش جداییناپذیر از استراتژی هر سازمانی است و سازمانهایی که در طراحی، بنچمارکینگ و بروزرسانی محصولات و خدماتش از رقبایشان عقب بیفتند، در میدان رقابت ناتوانتر از هر زمانی خواهند بود.
مشاوران مدیریت با ارائه خدمات مشاورهای، مدیران سازمانها را در اتخاذ بهترین استراتژیها یاری میرسانند و از این طریق چشمانداز بلندمدت سازمان را با اطلاعات جامعتر از محیط درون و برون سازمانی اثربخشتر خواهند کرد. مشاوران مدیریت با توجه به اهداف استراتژیک سازمان میتوانند سازمانها را در بهبود کارایی و کاهش هزینههای سازمان یاری رسانند. مشاوران همچنین با توجه به اهداف سازمانی، زمینهساز مهندسی مجدد فرایندهای سازمانی شده و با شناسایی روندهای موجود در بازار، تغییرات اثربخشی در شکل و محتوای خدمات و محصولات فراهم میآورند.
این مشاوران همچنین از طریق شناسایی روندهای موجود در بازار، در شکل یک تحلیلگر بهترین و کاربردیترین بدیلهای تصمیمگیری را در اختیار مدیران عالی سازمان قرار میدهند. اتخاذ بهترین استراتژیها و انتخاب بهترین بدیلهای تصمیمگیری سبب خلق دانش جدید و بهکارگیری دانش موجود در سازمان شده و بسترساز تخصیص اثربخش منابع سازمانی خواهد شد.
در فرایند توسعه و اجرای استراتژیهای سازمانی، مشاوران سازمان با سنجش توانمندیهای نیروی انسانی به شناسایی نقاط ضعف آنها پرداخته و بهترین دورهها و سمینارهای آموزشی را در اختیار سرمایههای فکری سازمان قرار خواهند داد. این بعد تحلیلی عملکرد مشاوران مدیریت منجر به به بهبود شاخصهای مالی شرکت در حوزه سودآوری منجر شده و با شناسایی فرصتهای سرمایهگذاری در بازارهای موجود، موجبات بهبود شاخصهای مالی شرکت در حوزههای دیگری همچون میزان بازگشت سرمایه خواهد شد.
نقش مشاوران مدیریت در اجرای تغییرات اثربخش
محیط جدید کسبوکار، مشاوران مدیریت در سازمانهای بزرگ را بر آن داشته است تا نقشهای جدیدی را بر عهده بگیرند. به اعتقاد کوک و اسلابر (2003) ظهور بازارهای جهانی سازمانهای بزرگ را بر آن داشته است که در کلاس جهانی کار کنند. آنها همچنین معتقدند که برای تحقق این هدف، مشاوران مدیریت نقش حیاتی را ایفا خواهند کرد [4].
مدیریت تغییر مستلزم انگیزش نیروی انسانی و آمادهسازی ذهنی آنها برای مواجهه با این تغییرات است. در اینجا است که مشاوران مدیریت بسترساز اجرای تغییر در فرایندها و استراتژیهای سازمانی می شوند و به طور همزمان با تغییر دادن ارزشها و نگرش اعضای سازمان، آنها را متعهد به اجرای تغییر در سطوح مختلف سازمان میکنند.
مشاوران مدیریت با تأکید بر نقش حیاتی ارزشها و نگرشهای نیروی انسانی در تحقق اهداف سازمان، جایگاه نیروی انسانی سازمان را در اجرای تغییرات پر رنگتر میکنند و با ایجاد یک توازن بین تمایلات فردی اعضای سازمان و اهداف تجاری شرکت، موجبات توسعه روابط بین سطوح عالی، میانی و عملیاتی سازمان را فراهم میسازند و تمایلات فردی نیروی انسانی را با اهداف کلان شرکت مرتبط میکنند. از اینرو، مشاوران مدیریت به عنوان عاملان تغییر سازمانی، رویکردی انسانیتر را به مسائل سازمانی در پیش میگیرند و با اجرای اصول کارآمدتر تغییر، سازمانها را در محیط رقابتی امروز بیش از هر زمانی توانمند میسازند.
نقش مشاوران مدیریت در طراحی مجدد ساختار سازمانی با هدف توسعه مشارکت کارکنان
ماهیت رقابتی محیط کسبوکار امروز بر سازمانهای بزرگ بیش از هر زمانی فشار میآورد که مشاورانی با مهارت را استخدام کنند تا این سازمانها را در طراحی مجدد ساختار سازمانی کمک کنند و این امر منجر به توسعه مشارکت کارکنان و بهبود عملکرد شرکت خواهد شد. مطالعات بیشماری در ارتباط با عوامل گسترشدهنده مشارکت کارکنان انجام شده است و این مطالعات، ساختار سازمانی منعطف و ارگانیک را به عنوان پیشنیاز تحقق مشارکت بیشتر کارکنان معرفی میکنند.
مشاوران مدیریت با ارائه خدمات مشاورهای به مدیران عالی و میانی سازمان، این مدیران را در شکل دهی مجدد به ساختار سازمانی کمک میکنند و نهایتاً بسترساز تسهیم گستردهتر دانش در سطوح مختلف سازمان شده و ارتباطات بین بخشی را در سازمان گسترش میدهند. مشاوران مدیریت با آگاهی از نقش حیاتی نیروی انسانی در ساختاردهی مجدد، موجبات تفوض اختیار و تصمیمگیری را به سطوح پایینتر سازمان فراهم میآورند.
ساختارهای ارگانیک با رسمیت و تمرکز کمتر منجر به توسعه نوآوری و ایدهپردازی در سازمان شده و با برانگیختن کارکنان به ایجاد فضای مشارکتیتر، راهکارهای بهتری را برای مسائل سازمانی فراهم میآورند. مشاوران مدیریت با کمک به طراحی مجدد ساختار سازمانی، سرمایههای انسانی را به سرمایههای اجتماعی تبدیل میکنند و فضای سازمان را برای اجرای تغییرات از سطوح بالاتر مناسب می سازند. ساختارهای ارگانیک طراحی شده توسط مشاوران مدیریت همچنین تعاملات درون سازمانی را گسترش داده و با ایجاد محیطهای کاری غیر متمرکز، خلق و تسهیم ایدههای جدید را در سازمان سبب میشوند. این محیطهای کاری غیر متمرکز همچنین منجر به توسعه توانمندیهای نیروی کار شده و با تفویض قدرت از سطوح عالی به سطوح میانی و عملیاتی سازمان منجر به مشارکت نیروی انسانی سازمان در تصمیمگیریهای سازمانی میشوند و این سبب افزایش رضایت شغلی نیروی کار شده و کیفیت محصولات و خدمات سازمان را نهایتاً بهبود خواهد بخشید.
نقش مشاوران مدیریت در توسعه فرهنگ نوآوری
در غیاب یک فرهنگ اثربخش، سازمانها از بر آورده ساختن نیازهای مشتریان و تطابق با تغییرات مورد نیاز در محیط کسبوکار ناتوان خواهند بود. فرهنگ سازمانی اشاره به رفتارها، ارزشها و هنجارهای مشترکی است که توسط اعضای سازمان پذیرفته شده است و مورد استفاده قرار میگیرد. حال سؤال اساسی این است که آیا فرهنگ سازمانی میتواند به عنوان موتور محرک نوآوری در سازمان عمل کند و نقش مشاوران سازمانی در طراحی فرهنگ سازمانی چه خواهد بود؟
پاسخ به این سؤال در گرو شناخت توانمندیهای سازمان در تسهیل ایدهپردازی و انگیزش کارکنان در استفاده از نوآورانهترین روشها در مواجهه با مسائل سازمانی است. یک فرهنگ سازمانی اثربخش، کارکنان را در موجهه با مسائل سازمانی به دوباره فکر کردن و حتی به چالش کشیدن هنجارهای موجود فرا میخواند. مشاوران مدیریت میبایست به تغییر سازمانی به عنوان محصولی از تغییر ارزشها و فرهنگ کارکنان سازمان بنگرند و کارکنان را تشویق به رفتن به آنسوی محدودیتهای بوروکراتیک تعریف شده در سازمان نمایند و از این طریق بستر ساز ایجاد تغییرات گسترده در خدمات و محصولات موجود سازمان شوند.
با وجود اینکه نقش حیاتی فرهنگ در ایجاد نوآوری سازمانی در مطالعات مختلف مورد توجه و تأکید قرار گرفته است، اما با وجود این هنوز این نقش حیاتی توسط بسیاری از سازمانهای بزرگ که گرفتار ساختارهای دست و پاگیر بوروکراتیک هستند مورد بی توجهی قرار میگیرد. به اعتقاد اندیشمندان مدیریت برای غلبه بر این چالش در سازمانهای بزرگ، کارکرد فرهنگ میبایست در سه بعد اصلی مورد بحث و توجه قرار گیرد که شامل میزان مشارکت، یادگیری و اعتماد است. از این رو مشاوران مدیریت میبایست در گام اول برای خلق یک فرهنگ نوآوری، میزان مشارکت و تعامل آزاد نیروی کار را در سازمان گسترش دهند و سپس با خلق روابط مبتنی بر اعتماد سبب گسترش تسهیم دانش و خلق ایدههای جدید در سازمان شوند و در نهایت با گسترش فرصتهای یادگیری در سازمان از جمله یادگیری ضمن خدمت و ایجاد برنامههای توسعه ای در سازمان، اعضای سازمان را به سمت یک فرهنگ نوآوری هدایت کنند.
نتیجهگیری
در اقتصاد در حال ظهور امروز، دانش منبع استراتژیک برای بقای سازمانها به ویژه سازمانهای بزرگ است و این خود اهمیت نوآوری و ایده پردازی را به عنوان یک منبع استراتژیک نمایان میسازد. شرکتهای بزرگ در اقتصاد امروز، خود را در چالشی همیشگی می بینند که میبایست به شکل مداوم نیازهای در حال تغییر مشتریان را شناسایی کنند و به آنها به شیوهای اثربخش پاسخ بگویند و خود را در صف اول رقابت با دیگر شرکتهای بزرگ لمللی ببینند. مشاوران مدیریت میبایست به مدیران این سازمانها کمک کنند که تغییرات اثربخش را در شرکتها اجرا کنند و از این طریق محصولات و خدمات با کیفیتتر تولید کنند و برای مشتریان خود ارزشآفرینی کنند. این مقاله، با آشکار کردن این نقش حیاتی برای مشاوران مدیریت، رویکردی کاربردیتر را برای شرکتهای بزرگ فراهم میآورد و نشان میدهد که تطابق با تغییرات روزافزون در محیط کسبوکار امروز، تنها در گرو استخدام و بهکارگیری مشاورانی بامهارت است که مدیران سازمان را در ایجاد انگیزش در نیروی انسانی خود برای مواجهه با این تغییرات آماده کنند.
پینوشت:
1. دکترای مدیریت بازرگانی، دانشگاه سیدنی استرالیا.
منابع:
1. Chien, HJ )2001(, A comparison of leadership characteristics in public and large and small private organizations in Taiwan, Nova Southeastern University.
2. Dix CR )2013(, Leadership and learning: the impact of transformational leadership on learning culture within global ministry non-profits, Indiana Wesleyan University.
3. Sayyadi M )2017(, Effective Learning Process, Training and Development Excellence Essentials Magazine, Vol. 4, No. 8, P. 14.
4. Kock, PD & Slabbert, JA )2003(, SA Journal of Industrial Psychology, vol. 29, no. 1, pp. 1- .