نویسنده: نگرانی من این بود که آموزشهای من تأثیر مطلق، جامع و همیشگی بر روی مردم ندارد. دوستم گفت: شاید جهت حرکت تو نادرست است. تو میکوشی رفتارهای مردم را از بیرون عوض کنی در صورتی که تغییرات ماندگار در رفتارهای مردم از درون آنها آغاز میشود و به بیرون بازتاب پیدا میکند. او درست میگفت. من بر روی رفتارها و متدهای مدیریتی، تمرکز میکردم در صورتی که باید بر روی مغزها و قلبهای آنان توجه و تمرکز مینمودم. فهمیدم که باید به دنبال راهی برای از بین بردن خلأ بین دانستن و عمل کردن میگشتم.
نویسنده از دانشآموختگانش خواست که در سمینارهایش سه کار را انجام دهند:
- نت برداری. چون به تدریج، مطالبی که در سمینارها میشنیدند را فراموش میکردند.
- طی 24 ساعت پس از سمینار، نوشتههایشان را بازخوانی کنند و آنچه برایشان حکم "راهحلهای کلیدی" یا "بینشهای اصلی" را دارد، خلاصهنویسی نمایند. این کار را در دفترچه یادداشت و با خط خوش بنویسید.
- در کمتر از یک هفته پس از آموزش، نکات اصلی را که یاد گرفتهاند به دوستان و خانواده آموزش دهند زیرا بهترین شیوه یادگیری اطلاعات جدید، آموختن آن به دیگران است.
دلایلی که مردم به چیزی که یاد میگیرند فوراً عمل نمیکنند:
- انباشته شدن اطلاعات: یادگرفتن مطلب جدید، راحتتر از عمل به آن است و ما معمولا"معتاد به جمع آوری اطلاعات هستیم نه عمل به آن.
- فیلترسازی منفی: ما معمولاً درباره چیزهای جدید که یاد میگیریم، نگرش منفی داریم و آن را بی ارزش میبینیم یا باورش نمیکنیم. این نوع نگرشها در مقابل تغییر، مقاوم هستند. بدون یک نگرش باز، بی تعصب و مثبت، هیچگاه نخواهید توانست دانستههایتان را عملی کنید.
- عدم پیگیری: تغییر عادت یا رفتار، نیازمند تلاشی سخت و متمرکز است. کلید بوجود آوردن تغییرات دلخواه در زندگی، "تکرار" است.
"تکرار"، کلید غلبه بر تمام دلایلی است که مردم به دانستههایشان عمل نمیکنند. "تکرار فاصلهدار" یک شیوه آموزشی است که شما چیزی را تنها در یک مرحله یاد نمیگیرید بلکه در طول زمان، بارها در معرض آن اطلاعات قرار میگیرید. به این ترتیب، خوب در ذهنتان جایگیر میشود.
بعضیها تکرار فاصلهدار را "شرطی سازی رفتاری" یا "تقویت درونی"، "مادر تمام مهارتها" و "مادر تغییرات دائمی" میگویند.تبلیغاتیها از این تکنیک استفاده میکنند.کسی که قدرت تکرار را میداند یک برتری قطعی بر دیگران دارد.
توضیح دلیل 1: انباشتگی اطلاعات
زیاد کتاب خواندن و سمینار رفتن، هیچ ایرادی ندارد. اینها ابزارهای اولیه و اساسی یادگیری هستند و ما به آنها نیاز داریم. مشکل وقتی ایجاد میشود که خود را یکسره در معرض اطلاعات جدید قرار میدهیم بدون این که کوچکترین درنگی برای تلفیق دانش و مهارتهای خود و به مرحله عمل رساندن آنها کنیم. ما باید مانند ماهی در آب، تنها اطلاعاتی را از دریای اطلاعات برداریم که به آن نیاز داریم نه بیشتر (تمرکز بر اطلاعات مورد نیاز)
بهتر است انتخاب کنیم چه چیزهایی را یاد بگیریم تا عملکردمان را بهبود بخشد و سپس با تمام قوا به سویش گام برداریم (نقطه تمرکز)
برای استاد شدن و تسلط بر یک موضوع، باید آن قدر در آن متمرکز و غرق شویم که تمام وجودمان آغشته شود. باید چنان آرام بجویم و هضمش کنیم تا جزئی از وجودمان شود. مقادیر اندک اطلاعات که از طریق تمرکز فاصلهدار، کاملاً در ذهن نشسته باشد، بیشتر بر ساختار مغزی ما اثر میگذارد تا مطالعه بیست کتاب که هر کدام فقط یکبار خوانده شده باشد. (تمرکز و تکرار)
اگر از چیزی غفلت کنیم به سرعت فرموشش خواهیم کرد اما اگر با تکرار فاصلهدار بر روی چیزی تمرکز کنیم به یادمان میماند.
در مورد کتاب هم وضع به همین منوال است. آن را چندین بار بخوانید، زیر جملات مهم خط بکشید، رنگیشان کنید و نکات کلیدی را یادداشت نمایید سپس بار دیگر آموختههایتان را مرور کنید.
در حوزه آموزش نیز در حال حاضر پس از طی دورههای آموزشی، فرم ارزیابی بین دانشآموختگان توزیع میشود و معمولاً نمرههای خوبی میدهند و در صورتی که این شیوه ارزیابی، ارزیابی نگرشی است ولی آنچه را میآموزند بکار نمیبندند. شیوه درست آموزش اینگونه است که چند ایدهی مهم و اصلی را بارها و بارها آموزش دهیم تا زمانی که کاملاً ملکه ذهن شده و به رفتار، تبدیل شود. بنابراین وقت زیادی را باید به پیگیری آموزشهای داده شده اختصاص داد.
پس آموزش پایدار عبارت است از: تعلیمات عمیق، آموزش مقادیر کم به دفعات بیشتر، تکرار مداوم آموختهها، سپس به دنبال مطالب و آموزشهای جدید باشید.
مدیر آموزش باید پس از طی دورههای آموزشی کارکنان، به تقویت پیام، ادامه دهد تا دانش کارکنان به یک نگرش مثبت بیانجامد و این نگرش مثبت به رفتارهایی منتهی شود که مورد انتظار است.
وقتی آموزش به این صورت انجام شود هر یک از کارکنان به یک رهبر تبدیل میشوند و قادر خواهند بود رویداد بزرگی بیافرینند.
وقتی کسی در کارهایش استاد شود قادر به خلاقیت بیشتر و انجام کارهای بزرگتر خواهد بود.
توضیح دلیل 2: فیلترسازی منفی
اغلب ما وقتی کوچک هستیم عشق و حمایت بی قید و شرط دریافت نمیکنیم یعنی پس از رفتارهای درست، تشویق نمیشویم بلکه فقط برای رفتارهای اشتباه، تنبیه میشویم به همین دلیل تدریجاً به خودمان و دیگران شک میکنیم. عدم اعتماد به نفس یا خودشکاکی موجب میشود که تمام اطلاعاتی را که از کتابها، وسایل صوتی و تصویری، سمینارها به ما میرسد در ذهن بسته، بیاراده، متزلزل، بدبین و ترسوی خود فیلترسازی منفی میکنیم که نتیجهاش رسیدن به یک تفکر منفی است. تفکر منفی موجب میشود:
- فقط بخش کوچکی از آن چه را میشنویم یا میبینیم، فرا بگیریم و مورد استفاده قرار دهیم.
- فقط به بخش کوچکی از آن چه قادر به دبست آوردنش هستیم دست یابیم.
- به هر چه داریم یا به ما میدهند راضی باشیم و دنبال بیشتر نرویم.
در صورتی که ما با ذهن باز و مثبت (فیلترسازی مثبت) که خلاقیت، نوآفرینی و نبوغ ما را برمیانگیزد، بهتر رشد میکنیم و به خلق امکاناتی ورای انتظاراتمان میرسیم. باید ذهنمان را به روی اطلاعات جدید بدست آمده بگشاییم و به جای این که دنبال اشتباهات موجود در آن اطلاعات باشیم فعالانه به دنبال موارد درست برای اجرا نمودن بگردیم.
باید به دنبال راههایی باشیم که این شیوه جدید تفکر را دائماً در ما تقویت میکند.
راز "تکرار فاصلهدار" ، عرضه اطلاعات و ایدههای جدید در شش مرحله است:
از امتناع تا جذب :
اولین بار: امتناع
از پذیرش اطلاعات و ایدههای جدید، سر باز میزنم چون با پیش ذهنیهایم مغایر است.
بار دوم: مقاومت
خب، راستش آن را میفهمم اما نمیتوانم قبولش کنم.
بار سوم: تا حدی پذیرفتن
با این ایده موافقم. اما تا هنگام عملی شدنش سکوت اختیار میکنم.
بار چهارم: پذیرش کامل
تو که میدانی این ایده همان چیزی است که من فکرش را میکردم.
بار پنجم: تا حدی جذب کردن
امروز این ایده را به کار بستم. محشر است!
بار ششم: جذب کامل
این ایده را دیروز در اختیار یکی از فروشندگانم قرار دادم. راستش اکنون این ایده به من تعلق دارد.
هر چه تجربه مثبت شما با استفاده از تفکر مثبت بیشتر شود، بیشتر میتوانید به طور خودکار از این شش مرحله عبور کنید و ایدههای خلاق تقریباً ناگهانی ظاهر خواهند شد. در این حالت، سرانجام کم کم به نقطه مقابل بدگمانی میرسید.
آدمهای غیر بدگمان افرادی هستند که تصور میکنند دنیا جز خوب برایشان نمیخواهد. این نهایت نتیجه تبدیل شدن به یک متفکر مثبتگراست. اما این یک سفر است و مردم گاهی در این مسیر نیازمند کمک هستند.
توضیح دلیل 3: عدم پیگیری
پس از فرا گرفتن یک شیوه جدید اگر بلافاصله پیگیری صورت نگیرد، انسان به عادت قدیمی خود باز میگردد. بنابراین باید یک برنامه پیگیرانه خوب که شامل سازماندهی، حمایت و مسئولیتپذیری است تدوین شود.
البته تا زمانی که مردم انگیزهای برای آموختن یک کار و برنامهای برای انجام درست آن کار نداشته باشند، احتمال پایداری و خوب یاد گرفتن آن به صفر میرسد.
مراحل: به من بگو، نشانم بده، به من اجازه بده، بر من نظارت کن و پیشرفتهایم را تشویق کن و دوباره هدایتم کن، برنامه پیگیری ساده اما قدرتمندی است که کمک میکند کسانی که دیدگاه مثبتی نسبت به یادگیری دارند برنده شوند.
البته سیستم پیگیری براساس دو دلیل اول(انباشتگی اطلاعات و فیلترسازی منفی) ساخته میشود. تا زمانی که تصمیم نگیریم بر روی یادگیری مقادیر اندک و اصلی تکیه کنیم و خود را از شر اندیشههای بدبینانه، خلاص کنیم، سیستم پیگیری تأثیر چندانی نخواهد داشت.
صاحبنظران موضوع یادگیری، اظهار میکنند که از دانستن یک نکته تا اجرای آن، سه مرحله "تغییر" وجود دارد:
- تغییر در اطلاعات: این تغییر با مطالعه کتاب، شرکت در دورههای آموزشی و... حاصل میشود که البته باید نکات اصلی و کلیدی، تکرار شود تا ملکه ذهن فرد گردد.
- تغییر نگرش: لازمه بوجود آمدن این تغییر، دارا بودن دیدگاه مثبت نسبت به دانش کسب شده است و فرد باید از خود سوال کند که یاد گرفتن آن مطلب چه منفعتی داشته و چگونه میتوان آن را عملی کرد؟
- تغییر در رفتار: این تغییر از طریق پیگیری و تمرکز فرد و سازمان بر اجرای دانش کسب شده، بوجود میآید در غیر این صورت فرد به عادت قبلی خود باز میگردد. سیستم پیگیری سازمانی باید شامل: سازماندهی، حمایت و مسئولیتپذیری باشد.
خلاصه کننده: رضا صادقپور